علی بن فضل الله شوشتری

روئیدن پر و بال فرشته به برکت صلوات

جمعه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۴۹ ق.ظ

روزی جبرئیل علیه السلام نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: یا رسول الله امروز چیز عجیب‌ و غریبی مشاهده نمودم، و آن این بود که در هنگام پائین آمدن از آسمان، گذرم به کوه قاف افتاد، در آنجا آواز و ناله­ دل‌خراشی، و فریاد جگرسوزی به گوشم رسید، فهمیدم که یک درمانده­ ای است که چنین ناله و زاری می‌کند، و از ته دل فریاد می­ کشد. آن صدا را دنبال کرده و پی ناله رفتم، دیدم که فرشته ­ای است که چنین ناله و زاری می‌کند. من قبلاً آن فرشته را در آسمان، با مقام و منزلتی والا، و عظمتی هر چند تمام‌تر، دیده بودم، که بر تختی از نور می­ نشست و هفتاد هزار فرشته در خدمت او صف‌کشیده و می­ ایستادند؛ وقتی نفس می­ کشید، از نفس کشیدن او ملائک خلق می­ شدند. دیدم که با دلی خسته و بالی شکسته، بر زمین افتاده، ناله و زاری می‌کند.

از حالش پرسیدم. گفت: در شب معراج، من بر تخت خودم نشسته بودم، آن‌چنان‌که شایسته­ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود به او تعظیم و تکریم ننمودم. شرایط تجلیل را به‌جا نیاوردم.

لذا به این عقوبت و عذاب مبتلا شدم. و از اوج عزت به حضیض ذلت کشانیده شده، و از آسمان و افلاک خارج گردیده و به خاک دنیا رانده شدم.

اینک تو شفیع من شو، و از حضرت ذوالجلال، عفو مرا درخواست کن.

جبرئیل می‌گوید: من هم به درگاه احدیت متوسل شده و تضرّع بسیاری کردم، و از خدای غفار مغفرت او را درخواست نمودم.

خطاب از رب الارباب رسید که:

به او بگو که اگر مغفرت لغزش، و عفو گناه خود را می­ خواهی، بر حبیب من صلوات فرست، تا به مقام اکرام خود برگردی.

جبرئیل می‌گوید: من هم صورت حال را، به آن فرشته­ شکسته‌بال گفتم، و او بر حضرت شما صلوات فرستاد، فوراً باله‌ی اقبال و کرامت او روئیده و از حضیض خاک به اوج افلاک پرواز کرد.[1]



[1]. عزیزی، آثارصلوات،ص46 و 47.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی