روئیدن پر و بال فرشته به برکت صلوات
روزی جبرئیل علیه السلام نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: یا رسول الله امروز چیز عجیب و غریبی مشاهده نمودم، و آن این بود که در هنگام پائین آمدن از آسمان، گذرم به کوه قاف افتاد، در آنجا آواز و ناله دلخراشی، و فریاد جگرسوزی به گوشم رسید، فهمیدم که یک درمانده ای است که چنین ناله و زاری میکند، و از ته دل فریاد می کشد. آن صدا را دنبال کرده و پی ناله رفتم، دیدم که فرشته ای است که چنین ناله و زاری میکند. من قبلاً آن فرشته را در آسمان، با مقام و منزلتی والا، و عظمتی هر چند تمامتر، دیده بودم، که بر تختی از نور می نشست و هفتاد هزار فرشته در خدمت او صفکشیده و می ایستادند؛ وقتی نفس می کشید، از نفس کشیدن او ملائک خلق می شدند. دیدم که با دلی خسته و بالی شکسته، بر زمین افتاده، ناله و زاری میکند.
از حالش پرسیدم. گفت: در شب معراج، من بر تخت خودم نشسته بودم، آنچنانکه شایسته رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود به او تعظیم و تکریم ننمودم. شرایط تجلیل را بهجا نیاوردم.
لذا به این عقوبت و عذاب مبتلا شدم. و از اوج عزت به حضیض ذلت کشانیده شده، و از آسمان و افلاک خارج گردیده و به خاک دنیا رانده شدم.
اینک تو شفیع من شو، و از حضرت ذوالجلال، عفو مرا درخواست کن.
جبرئیل میگوید: من هم به درگاه احدیت متوسل شده و تضرّع بسیاری کردم، و از خدای غفار مغفرت او را درخواست نمودم.
خطاب از رب الارباب رسید که:
به او بگو که اگر مغفرت لغزش، و عفو گناه خود را می خواهی، بر حبیب من صلوات فرست، تا به مقام اکرام خود برگردی.
جبرئیل میگوید: من هم صورت حال را، به آن فرشته شکستهبال گفتم، و او بر حضرت شما صلوات فرستاد، فوراً بالهی اقبال و کرامت او روئیده و از حضیض خاک به اوج افلاک پرواز کرد.[1]