روئیدن پر و بال فرشته ای دیگر به برکت صلوات
صاحب کتاب آثار صلوات روایتی را نقل کرده است که:
خداوند متعال به ملکی فرمود که فلان شهر را ویران کن.
وقتی آن ملک به آن شهر آمد، گریه کودکان و ناله زنان و فریاد چهار پایان را شنید، بر آنها رحم نمود و بر ویرانی آن شهر اقدام نکرد.
به خاطر تمرّد آن فرشته از اجرای دستور الهی، تندباد قهر، از مهیب جلال وزید، و پروبال آن ملک را در هم شکست، و از بالا رفتن بر آسمانها و افلاک، محروم و مهجور ماند.
روزی جبرئیل علیه السلام او را گریان و نالان بر روی خاک افتاده دید. دلش بر پریشان حالی و شکسته بالی آن ملک سوخت. و حال عجز و بیچارگی و ضعف و آوارگی او را به بارگاه جلال عرض کرد.
خطاب آمد که به او بگو: بر حبیب من محمد صلی الله علیه و آله و سلم صلوات فرستد تا به برکت آن پر و بال به او برگردد.
جبرئیل، ماجرا را به آن ملک گفت، آن فرشته هم بر محمد و آل اطهرش صلوات فرستاد. و پر و بالش خوب شده و بهسوی آسمانها پر کشید.[1]